حرف شیطان

ساخت وبلاگ

"شيطان"روزي بر جواني وارد شد و گفت:من مرگ هستم.

اگر ميخواي از دست من رها شوي بايد پدر پير خود را بكشي

يا دست و پا و سينه خواهر خود را بشكني يا چند جرعه از شراب را

بخوري. جوان قدري فكر كرد و گفت پدرم را نمي كشم زيرا احترامش

 بر من واجب است.

دست و پاي خواهرم را هم نمي شكنم زيرا براي من عزيز است.

درباره انها ظلمي نمي كنم. اما براي نجات خود چند جرعه شراب

مي نوشم واز دست مرگ رهاي مي يابم.اما وقتي كه "شيطان"او را

به دام انداخت و در دام شراب گرفتار كرد. هم پدر خود را كشت و هم دست

وپا و سينه خواهر شكست.؟

«پيامبر گرامي اسلام صلي‌الله عليه و آله و سلم»:

إنَّ الشيطانَ يَجري مِنِ ابنِ آدمَ مَجريَ الدَّم!

شيطان، همانند گردش خون در تن آدمي جريان دارد! 

ترانه های بی صدا...
ما را در سایت ترانه های بی صدا دنبال می کنید

برچسب : حرف,شیطان, نویسنده : 9taranhhayebisedab بازدید : 60 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 13:40